بهترین وبزرگترین سایت تفریحی ایران

بهترین وبزرگترین سایت تفریحی ایران

بهترین وبزرگترین سایت تفریحی ایران

بهترین وبزرگترین سایت تفریحی ایران

اموزش بیلیارد

آموزش بیلیارد
فعالیت زدن توپ در یک مکان حوض مانند فرمی از یک بازی فرانسوی بود که با گوی و حلقه انجام می شود , به نام کروکت . این بازی در چمن بایک چوب دستی ویک توپ ball یا bille که کم کم به billiard یا bill yard معروف شد بازی می شود . پس از مدتی این بازی سرگرمی درباریان شد و به دلیل نفرت داشتن آنها از گرما و فعالیت زیاد این بازی را محدودتر کردند و آن را روی میز در یک محیط بسته انجام می دادند.

خوب به رنگ ها نگاه کنید , نخستین چیز که باید درباره ی بیلی یارد بدانید این است که این بازی برخلاف باری ها ی توپی دیگر دارای توپ های زیادی است . برخی از این توپ ها ساده یعنی دارای رنگی یک پارچه هستند و تعدادی از آنها نیز خط دارند یعنی توپی که نوک و ته آن ها سفید و یک خط رنگی که گرداگرد و میانه ی آن قرار گرفته.

هر یک از توپ ها دارای یک شماره هستند . از شماره ی1 تا 15, که از شماره ی 1 تا 7 تو پ های ساده واز شماره ی9 تا 15 توپ های خط دارد را تشکیل می دهند .توپ شماره ی 8 8ballکدام است ؟. البته , وقتی این بازی به صورت استاندارد بازی می شود , توپ 8 نه جزو گروه توپ های ساده است و نه جرو گروه توپ های خط دار محسوب میشود . یک توپ خاص است ( توپ سیاه را از دست ندهید چون تمام توپ هایتان سیاه می شود ! ) .

چوب بیلیارد

cue stick یا همان چوب بیلی یارد چوبی است که شما به وسیله ی آن به cue ball توپ مخصوص که به آن پیتوک نیز گفته می شود ضربه می زنید . این چوب بلند نوک دار و خیلی هم دقیق است از سه قسمت تشکیل شده.

نوک : قسمتی که مقداری سفید و با طولی تقریبا برابر 1/27 سانتیمتر است ویک قسمت کایوچویی در نوک.
بدنه : قسمتی صاف و صیقلی کم پهنا و بلند است در میانه .

دسته : پر پهناترین قسمت stick که به صورت مخروطی به طرف میانه ونوک Stick پیش می رود . طول این چوب تقریبا برابر 1متر و 47 سانتیمتر می باشد .

میز

یک میز بیلی یارد تقریبا برابر با 137/155 سانتیمتر عرض و 274/23 سانتیمتر طول است . و معمولا یک رویه ی سبز مخملی از جنس پلی استر و پشم روی آن را پوشانده و دارای 6 کیسه که 4 تای آن ها در گوشه ها و دوتای آن ها در طرفین , وسط هر یک از اضلاع بلنتر میز قرار گرفته اند.
یک حاشیه ی نسبتا پهن اطراف میز قرار گرفته جایی که معمولا بازیگنان گچ بازی ( بعدا توضیح داده میشود ) یا لیوان نوشیدنی خود را روی آن قرار می دهند.
دو چیز مهم باید درباره ی آن بدانید

شما باید از این حاشیه برای تراز کردن دست خود و مسلط شدن بر میز استفاده می کنید .

شما هرگز نباید هیچ گونه نوشیدنی و یا خوراکی روی آن قرار دهید زیرا اگر نوشیدنی شما روی میز بریزد روکش میز که یکی از مهمترین قسمت های میز محسوب می شود باید عوض شود و شما باید بهای سنگینی تقریبا معادل 150 $ دلار بپردازید .

تقریبا آخر هر میز نزدیک ضلع کوچک میز یک دایره ی تو پر سفید در دو طرف میز قرار دارد.شما باید در ابتدای بازی Cue ball خود را روی یکی از آن ها قرار دهید.


Rack

Rackیک شی سه گوش است که بازی کن از آن برای مرتب کردن توپ ها استفاده می کند .
تمام توپ ها در Rack قرار می گیرند.
با انگشتان خود دو طرف , عقب Rack را گرفته وعقب و جلو می کنید تا توپ ها مرتب کنار هم قرار گیرند .
زیرا فضای بین توپ ها در زمان برداشتن Rack خیلی مهم است . باید مراقب باشید که توپ ها خوب بهم بچسبند.
Rack به وسیله ی توپ رآس در روی نقطه سفید انتهایی میز تنظیم میشود.

وسیله ی دیگری که در طول بازی ما از آن استفاده می کنیم گچ است . ما گچ را به نوک کائوچویی چوب خود می مالیم تا به ما کمک کند که چوب در زمان ضربه زدن به توپ بهتر بچسبد .

قوانین
بازی بیلی یارد از قوانین زیادی در نقاط گوناگون دنیا پیروی می کند که شما در این سایت با قوانین استاندارد جهانی آن آشنا می شوید . شما باید اصطلاحات که در این بازی به کار می رود را به خاطر بسپارید زیرا این اصطلاحات در طول بازی زیاد به کار می روند.

Cue Ball ( پیتوک ) : یک توپ سفید است بدون شماره که شما در بازی فقط به این توب حق ضربه زدن را دارید .

Object Ball ( توپ هدف ) : اولین توپی که در طول بازی پیتوک به آن ضربه می زند.

Break : ضربه ای است که در ابتدای بازی زده می شود . وقتی بازی شروع می شود بازی کنی که از قبل تعیین شده به وسیله پیتوک اوین ضربه بازی را به سوی توپ های مرتب شده می زند وبه این ترتیب بازی شروع می شود به این عمل Break می گویند.

Pocketing a ball : وقتی یک توپ داخل پاکت رود . به این عمل Sinking نیز گفته می شود .

Scratch : هنگامی که شما هرگز نباید پیتوک یا توپ طرف مخالف را در پاکت کنید درغیر این صورت شما Scratch می گیرید و جریمه می شوید .

Frozen : وقتی که توپ هدف به توپ دیگری ویا به دیواره میز چسبیده باشد . ضربه زدن به این توپ مقداری دشوار است .

Position Play : موقیت بازی , سرعت لازم برای ضربه زدن , چرخش لازم , استراتزی بازی (به کدام توپ و از کجا ضربه بزنیم که بهترین مقیت را برای ما فراهم کند ) .

Cut : وقتی شما به پیتوک مستقیما ضربه می زنید و آن در یک راستا به توپ هدف برخورد می کند , توپ هدف در یک خط مستقیم حرکت خواهد کرد . اگر شما به توپتا کات دهید توپ هدف شما دیگر حرکتی مستقیم نخواهد داشت و در یک زاویه مشخصی حرکت می کند . به طور مثال در زیر پیتوک در یک زاویه مشخص به توپ 4 ضربه می زند و توپ 4 در نتیجه به سمت که پیشبینی شده هدایت می شود


Banking a shot : زمانی که شما به پیتوک ضربه بزنید و پیتوک شما به توپ هدف و توپ هدف به دیواره میز برخورد کند و داخل یکی از پاکت ها برود , این به این معنا است که شما یا خیلی خوب بازی می کنید و یا خیلی خوش شانس هستید . در زیر پیتوک به توپ 2 ضربه زده وتوپ 2 به دیواره اصابت کرده و با یک زاویه مشخص ( اگر با دقت و محاسبه زده شود )داخل پاکت می رود ( امیدواریم ) .


Combination : این در زمانی صورت می گیرد که ما به پیتوک ضربه بزنیم و پیتوک به یکی از توپ های خودما ن و آن توپ به توپ هدف ضربه بزند و آن را هدایت کند .



Draw : هنگامی که شما می خواهید به پیتوک ضربه بزنید و پیتوک به توپ دیگر و می خواهید که پیتوک شما پس از ضربه زدن جلو نرود بلکه به عقب برگردد ( مثلا زمانی که توپ شما نزدیک پاکت قرار گرفته ) شما باید به قسمت میانه و پایین توپ ضربه بزنید .

هنگامی که شما می خواهید به توپی ضربه بزنید و پیتوک شما سر جای توپ هدف باستد ونه جلو برود و نه عقب , باید به قسمت میانی وبالای توپ ضربه بزنید. .


مطالب جالب

ترفند مخفی ایرانسل: انتقال اعتبار از یک سیم کارت به یک سیم کارت دیگر
با توجه به طرحهای مختلف و مخفی ایرانسل و کدهای متنوع آن، حتماً تا به حال به این موضوع فکر می کردید که آیا راهی برای انتقال اعتبار از یک سیم کارت ایرانسل به سیم کارت دیگر ایرانسل وجود دارد ؟
با ترفندی که امروز قصد معرفی آن را داریم قادرید تا تنها با ارسال یک پیام کوتاه ، مقدار اعتبار دلخواه خود را به سیم کارت ایرانسل دیگری انتقال دهید !
تصور کنید اعتبار سیم کارت اعتباریتان رو به پایان است و نیاز به شارژ سیم کارت دارید ، در حالی که دسترسی به کارت شارژ نیز ندارید .
در چنین مواقعی بهترین گزینه انتقال اعتبار دلخواه از سیم کارت دوستتان به سیم کارت شما است . کافی است با وی تماس بگیرید تا اعتبار دلخواه خود را برایتان ارسال کند …
برای این مظور کافی است ابتدا با سیم کارتی که قصد دارید تا از آن اعتبار بگیرید یک پیام کوتاه به صورت زیر و به شماره 1112 ارسال کنید
مبلغ مورد نظر به ریال: شماره سیم کارت مقصد
» به طور مثال فرض کنید قصد داریم تا از سیم کارتی به شماره فرضی 09351111111 به شماره 09352222222 ، مبلغ 1000 تومان اعتبار انتقال دهیم .
بدین منبا توجه به طرحهای مختلف و مخفی ایرانسل و کدهای متنوع آن، حتماً تا به حال به این موضوع فکر می کردید که آیا راهی برای انتقال اعتبار از یک سیم کارت ایرانسل به سیم کارت دیگر ایرانسل وجود دارد ؟
با ترفندی که امروز قصد معرفی آن را داریم قادرید تا تنها با ارسال یک پیام کوتاه ، مقدار اعتبار دلخواه خود را به سیم کارت ایرانسل دیگری انتقال دهید !
تصور کنید اعتبار سیم کارت اعتباریتان رو به پایان است و نیاز به شارژ سیم کارت دارید ، در حالی که دسترسی به کارت شارژ نیز ندارید .
در چنین مواقعی بهترین گزینه انتقال اعتبار دلخواه از سیم کارت دوستتان به سیم کارت شما است . کافی است با وی تماس بگیرید تا اعتبار دلخواه خود را برایتان ارسال کند …
برای این مظور کافی است ابتدا با سیم کارتی که قصد دارید تا از آن اعتبار بگیرید یک پیام کوتاه به صورت زیر و به شماره 1112 ارسال کنید
مبلغ مورد نظر به ریال: شماره سیم کارت مقصد
» به طور مثال فرض کنید قصد داریم تا از سیم کارتی به شماره فرضی 09351111111 به شماره 09352222222 ، مبلغ 1000 تومان اعتبار انتقال دهیم .
بدین منظور کافی است از سیم کارت اول یک پیام کوتاه به شماره 1112 ارسال کنید که در متن آن ابتدا شماره سیم کارت مقصد را نوشته و سپس علامت دو نقظه گذاشته و سپس مبلغ مورد نظر را به ریال وارد کنید .
یعنی :

پس از انجام عمل فوق و ارسال متن پیام به شماره 1112 ، به صورت اتوماتیک برای هر دو سیم کارت یک پیام کوتاه با مضمون انتقال موفقیت آمیز اعتبار ارسال خواهد شد .
لازم به ذکر است حداقل مبلغ برای انتقال اعتبار 100 تومان می باشد و بابت انتقال مبلغ 50 تومان کارمزد از سیم کارت مبداء کسر خواهد شد .
»» با توجه به ترفند فوق زین پس بیشتر مراقبت سیم کارت های اعتباری ایرانسل خود باشید و از در اختیار گذاشتن تلفن همراه خود به افراد ناشناس خودداری کنید چرا که تنها چند ثانیه کافی است تا وی اعتبار سیم کارت شما را به سیم کارت خود منتقل نماید .ظور کافی است از سیم کارت اول یک پیام کوتاه به شماره 1112 ارسال کنید که در متن آن ابتدا شماره سیم کارت مقصد را نوشته و سپس علامت دو نقظه گذاشته و سپس مبلغ مورد نظر را به ریال وارد کنید
برگرفته از : موبایل ها
Add comment می 12th, 2008
شصت نکته شیرین درباره ی ازدواج
درباره ازدواج بسیار گفته و شنیده ایم. اما مطالبی که در زیر می آید شاید برای شما تازگی داشته باشد.
از میان ضرب المثل های ملل مختلف و همین طور سخنان شخصیت های بزرگ جهان پیرامون ازدواج شصت مورد را انتخاب کرده ایم. بسیاری از این حرف ها جنبه شوخی و مزاح دارد اما تعداد دیگری از آنها شاید وصف حال من و شما باشد! همین طور قسمت دیگری از این گفته ها می تواند برای عده ای حکم کلید راهنما را داشته باشد.
1-هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت کن تا با چشم هایت.( ضرب المثل آلمانی)
2- مردی که به خاطر ” پول ” زن می گیرد، به نوکری می رود. ( ضرب المثل فرانسوی )
3- لیاقت داماد ، به قدرت بازوی اوست . ( ضرب المثل چینی )
4- زنی سعادتمند است که مطیع ” شوهر” باشد. ( ضرب المثل یونانی )
5- زن عاقل با داماد ” بی پول ” خوب می سازد. ( ضرب المثل انگلیسی )
6- زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگلیسی )
7- زن و شوهر اگر یکدیگر را بخواهند در کلبه ی خرابه هم زندگی می کنند. ( ضرب المثل آلمانی )
8- داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش صورت و بی لیاقت . ( ضرب المثل لهستانی )
9- دختر عاقل ، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد. ( ضرب المثل ایتالیایی)
10-داماد که نشدی از یک شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای .( ضرب المثل فرانسوی )
11- دو نوع زن وجود دارد؛ با یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر. ( ضرب المثل ایتالیایی )
12- در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه کن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق کن . ( ضرب المثل آذربایجانی )
13- برا ی یافتن زن می ارزد که یک کفش بیشتر پاره کنی . ( ضرب المثل چینی )
14- تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب کن . ( ضرب المثل چینی )
15- اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شکمش را در دست بگیر. ( ضرب المثل اسپانیایی)
16- اگر زنی خواست که تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج کن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل ترکی )
17- ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر)
18- ازدواج مثل یک هندوانه است که گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد. ( ضرب المثل اسپانیایی )
19- ازدواج ، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است . ( ضرب المثل فرانسوی )
20- ازدواج کردن وازدواج نکردن هر دو موجب پشیمانی است . ( سقراط )
21- ازدواج مثل اجرای یک نقشه جنگی است که اگر در آن فقط یک اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیر ممکن خواهد بود. ( بورنز )
22- ازدواجی که به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می رود. ( رولاند )
23- ازدواج همیشه به عشق پایان داده است . ( ناپلئون )
24- اگر کسی در انتخاب همسرش دقت نکند، دو نفر را بدبخت کرده است . ( محمد حجازی)
25- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست ، ولی می توانیم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب کنیم . ( خانم پرل باک )
26- با زنی ازدواج کنید که اگر ” مرد ” بود ، بهترین دوست شما می شد . ( بردون)
27- با همسر خود مثل یک کتاب رفتار کنید و فصل های خسته کننده او را اصلاً نخوانید . ( سونی اسمارت)
28- برای یک زندگی سعادتمندانه ، مرد باید ” کر ” باشد و زن ” لال ” . ( سروانتس )
29- ازدواج بیشتر از رفتن به جنگ ” شجاعت ” می خواهد. ( کریستین )
30- تا یک سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتی های یکدیگر را نمی بینند. ( اسمایلز )
31- پیش از ازدواج چشم هایتان را باز کنید و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذارید. ( فرانکلین )
32- خانه بدون زن ، گورستان است . ( بالزاک )
33- تنها علاج عشق ، ازدواج است . ( آرت بوخوالد)
34- ازدواج پیوندی است که از درختی به درخت دیگر بزنند ، اگر خوب گرفت هر دو ” زنده ” می شوند و اگر ” بد ” شد هر دو می میرند. ( سعید نفیسی )
35- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنایی، سه ماه عاشقی ، سه سال جنگ و سی سال تحمل! ( تن )
36- شوهر ” مغز” خانه است و زن ” قلب ” آن . ( سیریوس)
37- عشق ، سپیده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق . ( بالزاک )
38- قبل از ازدواج درباره تربیت اطفال شش نظریه داشتم ، اما حالا شش فرزند دارم و دارای هیچ نظریه ای نیستم . ( لرد لوچستر)
39- مردانی که می کوشند زن ها را درک کنند ، فقط موفق می شوند با آنها ازدواج کنند. ( بن بیکر)
40- با ازدواج ، مرد روی گذشته اش خط می کشد و زن روی آینده اش . ( سینکالویس)
41- خوشحالی های واقعی بعد از ازدواج به دست می آید . ( پاستور )
42- ازدواج کنید، به هر وسیله ای که می توانید. زیرا اگر زن خوبی گیرتان آمد بسیار خوشبخت خواهید شد و اگر گرفتار یک همسر بد شوید فیلسوف بزرگی می شوید. ( سقراط)
43- قبل از رفتن به جنگ یکی دو بار و پیش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا کن . ( یکی از دانشمندان لهستانی )
44- مطیع مرد باشید تا او شما را بپرستد. ( کارول بیکر)
45- من تنها با مردی ازدواج می کنم که عتیقه شناس باشد تا هر چه پیرتر شدم، برای او عزیزتر باشم . ( آگاتا کریستی)
46- هر چه متأهلان بیشتر شوند ، جنایت ها کمتر خواهد شد. ( ولتر)
47- هیچ چیز غرور مرد را به اندازه ی شادی همسرش بالا نمی برد، چون همیشه آن را مربوط به خودش می داند . ( جانسون )
48- زن ترجیح می دهد با مردی ازدواج کند که زندگی خوبی نداشته باشد ، اما نمی تواند مردی را که شنونده خوبی نیست ، تحمل کند. ( کینهابارد)
49- اصل و نسب مرد وقتی مشخص می شود که آنها بر سر مسائل کوچک با هم مشکل پیدا می کنند. ( شاو)
50- وقتی برای عروسی ات خیلی هزینه کنی ، مهمان هایت را یک شب خوشحال می کنی و خودت را عمری ناراحت ! ( روزنامه نگار ایرلندی )
51 – هیچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی کند. ( ضرب المثل اسکاتلندی)
52 – با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی کن . ( ضرب المثل آلمانی )
53 – تا ازدواج نکرده ای نمی توانی درباره ی آن اظهار نظر کنی . ( شارل بودلر )
54 – دوام ازدواج یک قسمت رویِ محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا . ( ضرب المثل اسکاتلندی )
55 – ازدواج پدیده ای است برای تکامل مرد. ( مثل سانسکریت )
56 – زناشویی غصه های خیالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبدیل می کند . (ضرب المثل آلمانی )
57 – ازدواج قرارداد دو نفره ای است که در همه دنیا اعتبار دارد. ( مارک تواین )
58 – ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شیرینی و بی مزگی . (ولتر )
60 – تا ازدواج نکرده ای نمی توانی درباره آن اظهار نظر کنی. ( شارل بودلر )
Add comment می 9th, 2008
اطلاعیه و شروط یک آقا برای ازدواج
طنز : اطلاعیه و شروط یک آقا برای ازدواج
از کلیه دوشیزگان قدبلند زیباروی واجد شرایط زیر تقاضا داریم تقاضانامه‌ها و رزومه خود را جهت ربودن دل بنده به صورت پیغام در قسمت نظرات یا به وسیله ایمیل به نشانی بنده بفرستند.
بدیهی است پس از انجام بررسی‌های کامل، نام افراد دارای صلاحیت به وسیله همین تریبون اعلام خواهد شد
نکته: ما تو کارمون پارتی بازی نداریم، یعنی لطفا از قرار دادن پول نقد در نامه یا پیغام خود بپرهیزید و هی نگید ما فامیل فلانی هستیم
شرایط پذیرش
1. سن بالاتر از 18سال و کمتر از 22سال باشد.
2. قد کمتر 165سانتیمتر و بالاتر از 175سانتیمتر نباشد.
3. افراد خیلی ترکه‌‌ای و زیادی چاق قابل پذیرش نیستند. (چون من حوصله رژیم چاقی و کلاس لاغری ندارم)
4. هر وقت من خواستم می‌ریم هر رستورانی که من گفتم. آبگوشت، کوفته، کله‌پاچه و میرزاقاسمی با کلی سیرترشی دوست دارم.
5. اهل کادو خریدن و هر روز لاو ترکوندن نیست
6.اگر خدای نکرده، زبانم لال، خدا اون روز زو نیاره که ازدواج کردم و وبال گردنم شدی، مامانم اینا و مامانت اینا نداریم. خوشم نمیاد.
7. عمراً نفقه بدم. چهارده‌تا هم بیشتر مهر نمی‌کنم.
8. باید یک جایی کار کنی، یک کاری هم واسه عصر من گیر میاری چون حوصله مسافرکشی و رانندگی ندارم
9. بابات باید پولدار باشه تا من در صورت لزوم بتونم بتیغمش.
10. پول اضافی ندارم بایت پوشک کامل بچه بدم. می‌ری کهنه و لاستیک می‌خری، خودت می‌شوری.
11. به مامانت می‌گی سیسمونی خوب بیاره
12. باید خوشگل باشی چون پول واسه لوازم آرایش نمی‌دم.
13. موهای وزوزی نباید داشته باشی، چون نرم‌کننده ایرانی الآن شیشه‌ای هزار تومن شده.
14. موهای خرمایی و مشکی رو ترجیه می‌دم.
15. نباید ورزشکار باشی چون قدرتت خیلی زیاد می شه !.
16. اگه سر کار بری یا کاری داشته باشی نباید دیرتر از 5 خونه باشی.
17. از الان باید کلاس آیروبیک بری تا چندسال دیگه بد هیکل نشی، پولشم از بابات بگیر. من 10سال دیگه زن شکم گنده نمی‌خوام
18. باید فال قهوه بلد باشی بگیری، چون من دوست دارم.
19. مانتوی تنگ نمی‌پوشی.
20. دوستات رو هم هر روز نمیاری خونه. فهمیدی.
21. یک ماشین ظرف‌شویی هم قاطی جاهازت بذار. دوست ندارم پوستم خراب بشه.
22. لازم نیست واسه یک خونه 50متری، جاهاز خونه 200متری بخری.
23. من مبل تختخواب شو دوست دارم
حالا در خدمتیم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به نظر شما شرطی مونده ؟
Add comment می 7th, 2008
مد و شخصیت
خصوصیات اخلاقی به عنوان یکی از بارزترین موارد تعیین کـننده در شخصیت هر فرد به شمار میروند. ظاهر هر فرد مـی تواند بـه وضـوح نـمایـانگـر شخصیت باطنی او باشد. خـصوصـیات اخـلاقی افـراد به 6 گروه مختلف تقسیم می شـود. نـمی تـوان گـفـت کـه هـر فـرد تـنـها دارای یـکی از خـصوصیات ایـن گروه هـا مــی باشد، بلکه می تواند چند مـورد از آنـها را دارا بـاشـد؛ بـا ایـن تـفـاوت کـه یـکی از آن خصوصیات در او مشهود تر از سایرین می باشد.
شخصیت حساس
خصوصیات اخلاقی بارز: ظرافت، نازک بینی، مهربانی، ملایمت، و مملو از خصوصیات زنانه.
پارچه مناسب: پارچه ها نرم و لطیف و کاملاً مسطح ( ابریشمی، پنبه ای، و توری)
رنگ مناسب: رنگ های روشن و ملایم
طرح روی پارچه: عکس های کوچک و خیلی ظریف
نوع لباس: پیراهن هایی با ظریف دوزی کنار حاشیه و لباس های چین دار.
کیف دستی و کفش: ساده و ظریف
مدل مو: کاملا ساده و مطابق با فرم صورت
شخصیت خشن
خصوصیات اخلاقی بارز: دارای روحیه ورزشکاری، تنومند و قوی هیکل، استوار و محکم
پارچه مناسب: زبر، و شق مانند: کتان، مخمل، و نخ زبر
رنگ مناسب: رنگهایی که بیشتر جلب توجه می کنند؛ مانند: قرمز و نارنجی
طرح روی پارچه: عکس های غیر معمول و جلب توجه کننده به ویژه تصاویری که حاوی مفاهیم انتزاعی هستند.
نوع لباس: دوخت مردانه همراه با یقه های ساده، بدون وجود هیچ گونه چین و یا تاخوردگی.
کیف دستی و کفش: هیچ گونه ظرافتی نباید در آنها دیده شود.
مدل مو: معمولا موها باید کوتاه نگاه داشته شود و مدل آن نیز منطبق با فرم صورت فرد آرایش داده شود.
شخصیت نمایشی
خصوصیت اخلاقی بارز: بیش از اندازه غریب و غیر عادی، برجسته و متمایز، جسور. این گونه افراد آماده انجام تمام امور، از جمله معمول و غیر معمول هستند.
پارچه مناسب: متفاوت و غیر معمول، این افراد به راحتی هر نوع پارچه ای را به تن می کنند.
رنگ مناسب: ترکیبی از رنگ های شاد و غیر معمول
طرح روی پارچه: هر طرحی که با حالت و روحیه آنها سازگاری داشته باشد، اما حتماً باید غیر معمول باشد.
نوع لباس: لباس های جدید و متمایز؛ این دسته از افراد به راحتی قادرند که از خودشان مدهای جدیدی در لباس پوشیدن اختراع کنند.
کیف و کفش: کاملا متفاوت البته به طوری که با دیگر لباس هایشان هم خوانی داشته باشد.
مدل مو: آنها مدل های مو مخصوص به خودشان را ابداع می کنند که همگی جدید و متفاوت است.
شخصیت محتاط
خصوصیت اخلاقی بارز: فروتن، خجالتی، و کمی ترسو. اصلا دوست نمی دارند که در مکانهای عمومی در معرض دید دیگران قرار بگیرند.
پارچه مناسب: پارچه های نرم و با وزن پایین. ( پنبه ای و ابریشمی)
رنگ مناسب: رنگهای آهسته و ملایم
طرح روی پارچه: طرح های ساده و خیلی رایج که چندان جلب توجه نکنند.
نوع لباس: ساده و خیلی معمولی. این گروه معمولا جزء آخرین افرادی هستند که از مد استفاده می کنند.
کیف دستی و کفش: ساده و مطابق با لباس های دیگر.
مدل مو: ساده، به طوریکه باعث متمایز ساختن آنها از سایرین نشود.
شخصیت موقر
خصوصیت اخلاقی بارز: محافظه کار، با ملاحظه، متین، جدی. این خصوصیت اخلاقی معمولا با افزایش سن و تجربه در افراد بروز می کند.
پارچه مناسب: پارچه های با وزن کم
رنگ مناسب: رنگ های روشن اما در عین حال سنگین
طرح روی پارچه: طرح های ساده اما در عین حال آشکار که خیلی هم توی ذوق نزنند.
نوع لباس: ساده به طوریکه با شخصیت آنها همخوانی داشته باشد.
کیف دستی و کفش: سنگین و در عین حال راحت.
مدل مو: ساده اما باسلیقه و شایسته
شخصیت مسرور و با نشاط
خصوصیات اخلاقی بارز: پرانرژی، خوشحال، سبکبار و بی خیال
پارچه مناسب: پارچه های راحتی که نیاز به مراقبت چندانی نداشته باشند.
رنگ مناسب: هر رنگی که موافق با میل و حالات روحیشان باشد.
طرح روی پارچه: طرح های شاد و رنگی و پارچه هایی با وزن متناسب.
نوع لباس: لباس های اسپورت، راحت و غیر رسمی.
کیف دستی و کفش: فقط باید راحت باشد و اگر خیلی هم مد نباشند مسئله ای ندارد.
مدل مو: اسپورت و خیلی ساده .
Add comment آوریل 8th, 2008
گفتگوی جدید و خواندنی با رضا صادقی
در بیست و پنجمین روز از ماه گرم مرداد سال 58 در منطقه‌ای گرمسیر در جنوب کشور، بیمارستان ام‌لیلای بندرعباس به دنیا آمدم. مادر به من گفته 20/7 صبح بود… می‌‌گوید: اصالتا از اهالی آنامیس هستیم. آنامیس، میناب کنونی است. بزرگ شده محله شیر اول بندرعباس و تحصیلاتم دیپلم ادبیات است…رضا صادقی خواننده‌ای توانا در کشورمان است که تک‌تک ترانه‌هایش به دل می‌‌نشیند. آخرین آلبوم او بسیار شنیدنی بود و ترانه «وایسا دنیا من می‌‌خوام پیاده شم» یکی از شاهکارهای او بود. با رضا صادقی که جزو موفق‌ترین خواننده‌های سال گذشته بود و همه او را با رنگ مشکی می‌‌شناسیم، مردی که سال‌های سال مشکی‌پوش است و هنوز هم راز آن را فاش نکرده، در آستانه نوروز در دفتر کارش به گفتگو نشستیم.
پدرم مدرس قرآن بود و به همین خاطر علاقه شدیدی به تلاوت قرآن پیدا کردم. بزرگتر که شدم، تصمیم گرفتم کلامم را به نوعی بیان کنم و هیچ‌چیز در آن شرایط بهتر از زبان موسیقی نبود بنابراین در سال 70 – 69 شروع و در سال 79 آن را عملی کردم.
خانواده‌ام سد راه نبودند اما تشویق هم نمی‌‌کردند، به هر حال چون پدرم حاج‌عباس، مدرس قرآن بود، یک سری محدودیت‌هایی وجود داشت ولی از آن طرف مادرم یک نوع دلسوزی خاصی داشت و می‌‌گفت آن‌طوری باش که در شان پدرت است ولی در کل حمایتم کردند.
کار حرفه‌ای‌ام را از سال 80 – 79 در بندرعباس شروع کردم. عده‌ای می‌‌گفتند کارهایم ساده‌لوحانه است، عده‌ای گفتند حرف تازه‌ای است، عده‌ای دیگر گفتند می‌‌خواهی ثابت کنی برای خودت کسی هستی، عده‌ای گفتند نه؛ یه چیزی می‌‌شوی. در کل این نقدها خیلی به پیشرفت و پشتکار من کمک می‌‌کرد چون من همیشه معتقدم هر چیزی که از آن حرف بزنند، چیز بیخودی نیست.
‌از بین این همه رنگ، چرا مشکی؟
سی درصد آن بر اساس مسائل شخصی است که تا آخر عمرم آن را بازگو نمی‌‌کنم و هفتاد درصد آن کاملا مشخص شده و مبتنی بر منطق و فلسفه است. 1- خداوند که منبع و منشا عشق است، نشانه‌ای از خود در زمین برای من و شمای مسلمان دارد به نام کعبه که با پارچه سیاه تزیین شده است. 2- در ایام ماه محرم و صفر به عشق آقا امام حسین (ع) همه انسان‌ها یکرنگ و مشکی‌‌پوش می‌‌شوند. 3- مشکی تنها رنگی است که من بینا و آن آدم نابینا در صورتی که چشم‌هایمان بسته است، آن را می‌‌بینیم. 4- از لحاظ فرهنگی و احساسی شب‌های شعر و آرامش در شب است، قرآن در شب نازل شد. در کل منظور من رنگ مشکی نیست بلکه نقض همه عادت‌هایی است که یک عمر براساس تکرار مکررات بر ما تلقین شده.
دوست دارم بیشترین ساعات شبانه‌روز را در بندرعباس در خانه کنار پدر، مادر، خواهران عزیز و مهربانم و برادر دوست‌داشتنی‌ام باشم.
این روزها از نخواندن روی استیج، که عامل آن قوانین و شرایطی است که اگر شما جوابش را گرفتید، به ما هم بگویید، خسته شده‌ام. چرا که خواننده باید با مردم در ارتباط باشد و پخش کلیپ‌های من که بدون اطلاع بنده از ماهواره پخش و در پی آن تبعاتی برایم به وجود آورد. از سودجویانی که از ما سوءاستفاده می‌‌کنند، این‌گونه مسائل مرا خسته کرده است.
از او می‌‌پرسیم کلامت به دل مردم می‌‌نشیند. حس عجیبی است، این حس از کجاست؟ می‌‌گوید:
این غم که تو صدامه
زخم شب گریه‌هامه
یاد یه عشق کهنه‌ست
که هنوزم باهامه
ضبط آلبوم «به تو مدیونم» تمام شده و برای میکس و مستر باید به دبی بروم و در حال حاضر مشغول نوشتن کتابم با نام «خدایا با توام حواست کجاست» که در چند جزء ارائه می‌‌شود، هستم.
یک رستوران به نام «بلک‌شاپ» در خیابان شیخ بهایی تهران دارم و انشاءا… به زودی همراه یکی از دوستانم قصد داریم لباس هم وارد کنیم.
دوست صمیمی من پیانو است ولی همراهان و رفقای زیادی دارم از جمله آقای منصوریار که کارگردان کارهای هنری‌ام است. مسعود محمدنبی که از همین جا در خصوص فوت مادرش به او تسلیت می‌‌گویم، میلاد ترابی، پویا نیک‌پور، احسان خواجه‌امیری، محمد علیزاده، علی انصاریان، میثم و بابک هرمز، فرزاد حسنی و…
متل هومه بندرعباس سکوی پرتاب من بود چون در آن فضای باز، پیانو و کیبورد می‌‌زدم و می‌‌خواندم و در آن فضای قدیمی روی یک استیج کوچک اجرا می‌‌کردم. از سال 76 تا 79 آنجا بودم.
آرزوی دوران بچگی‌ام این بود که یک ابر داشته باشم و یک سرزمین که درون آن یک قلعه وجود داشته باشد و آرزوی حال حاضرم این‌که زودتر از آنهایی که دوست‌شان دارم، از دنیا بروم.
نمره کاری من، پنج نمره برای زندگی، پنج نمره برای مدت زمانی که کارم در بازار ارائه می‌‌شود، ده نمره بعد از مرگم.
در میان بازیگران سینما رضا کیانیان، پرویز پرستویی، بهرام رادان، محمدرضا فروتن، رضا عطاران و در بین خانم‌ها به نظر من بعد از انقلاب قدرتمندتر از هدیه تهرانی و نیکی کریمی نداریم.
طرفدار پرسپولیس هستم.
هروقت یکی را پیدا کردم که ساعت 3 بامداد آمد و دید من دارم پیانو می‌‌زنم و نگفت وقت خوابم را گرفتی، ازدواج می‌‌کنم.
یک روز زندگی رضا صادقی: اوایل ساعت 3 صبح ولی جدیدا یازده الی دوازده ظهر بیدار می‌‌شوم، یک لیوان شیر می‌‌خورم، بعد می‌‌روم پای سازم. قبل از آن به مادرم زنگ می‌‌زنم و حالش را می‌‌پرسم. صبر می‌‌کنم که شب شود چون نورپردازی زیبایی در خانه‌ام درست کرده‌ام و آن را دوست دارم. شب‌ها روی زمین می‌‌نشینم و با کیبورد قدیمی‌ام می‌‌زنم تا وقتی که خوابم ببره، اگر هم فرصتی پیدا کنم به دوستانم زنگ می‌‌زنم.
عشق: دختر بابا‌ (دوست دارم اسم دخترم را عشق بگذارم)
فقر: آدم ساز
عاشق: عاقل
فاصله: خیلی درد دارد
ناصر عبدالهی: خودش بود و خودش هم ماند.
جوان ایرانی: امیدوارم اصیل بماند.
سال 86، سال بسیار خوبی بود. امیدوارم سال 87 هم سال خوبی برای ایرانیان عزیز باشد؛ در هر جای این کشور پهناور که زندگی می‌‌کنند. نوروزتان مبارک.
سام یکتاخواه
خانواده سبز

ملاقاتهای عاشقانه

ملاقاتهای عاشقانه
روزهای عاشقانه

1
یک روز در یکی از کلاسهای عاشقانه « نانسی . جی » به ماگفت که او و شوهرش در طول یک ماه روزی را برای بازی کردن تعیین کرده اند ... به سرعت

کلاس ما مجذوب این ایده شد و بحث دربارة آن را آغاز کردیم ... به این صورت در حال حاضر ما زوجهایی را داریم که روز موسیقی ،غذا خوردن با هم و البتة

رابطة جسمانی شان را جشن می گیرند .
2
شما می توانید موضوعات خاصی را برای روزهای مختلف در نظر بگیرید .

- موضوع غذا : تمام روز را بر روی غذا و مسائل مربوط به آن متمرکز شوید ... صبحانة مخصوصی آماده کنید ، به خرید بروید و برنامه های وراکی متنوع و

گوناگونی را برای همسرتان تدارک ببینید .

- موضوع احساسی : تمام روزرا فقط به حواس پنجگانة خوتان توجه کنید و اقداماتی را برنامه ریزی نمائید که توجهتان را به حواس پنجگانه تان معطوف دارد ...

برای هم با اشاره پیغام بفرستید ، طلوع آفتاب را در کنار هم تماشا کنید ، نان بپزید و با دستهای خودتان آرد را ورز بدهید ، در یک کنسرت شرکت کنید وبه

صداها نیز توجه داشته باشید .
3
روزهای هفته برای کار و آخر هفته برای استراحت در نظر گرفته شده اند . چه کسی چنین گفته است ؟ ؟ روزهای چهارشنبه و یکشنبه ، ایام بسیار

خوبی برای عشق و عشق ورزیدن به شمار می آیند ، اما از سایر روزهای هفته هم می توان استفاده کرد ...!

در حالیکه عشق آخر هفته یک روز با به خود اختصاص داده و با آرامش همراه است ، عشق روزهای دیگر هفته نیز می تواند سریع ، جذاب و غیر منتظره باشد

... در مورد آن فکر کنید ...



شبهای عاشقانه
1
شام ، زیر نور شمع ... از همان ساعتی که بچه ها را میخوابانید و تلفن را از پریز می کشید ، شب عاشانه آغاز میگردد

. دراین هنگام می توانید به سرعت به یکی از رستورانهای کلاسیکی که تا دیروقت باز هستند بروید ...
2
در راه بازگشت از محل کارتان به خانه ، یک بطری نوشیدنی و یک دسته گل رز بخرید ...

( این کار کلاسیک را همیشه انجام دهید ...)
3
تمامی اثاثیه را از اتاق پذیرایی خارج کرده ، فرشی را روی زمین پهن کنید و ضبط صوت استریوتان ار به اتاق پذیرایی بیاورید . نوار

موسیقی مورد علاقه تان را داخل ضبط صوت بگذارید و در حالیکه بهترین لباستان را بر تن کرده اید ، جلوی در ورودی منزل به همسرتان خوش آمد بگوئید و

سراسر شب را به خوشی بگذرانید .



ملاقاتهای ارزان
1
میان یک ملاقات ارزان و یک روز گنگ تو خالی تفاوت بسیار زیادی وجود دارد ...!
2
رفتن به سینما ، ارزان اما جالب و لذت بخش است .
3
خرید از فروشگاه اجناس دست دوم ... ممکن است با پوشیدن بعضی از لباسها به خنده بیفتید ...
4
به پیک نیک نوشیدنی و پنیر بروید...!



ملاقاتهای تأثیر گذار

1
چه چیزی تأثیر گذارتر از طلوع باشکوه خورشید و یا غروب زیبای آنست ؟

صبحانة مختصری تهیه کرده ، در نقطه ای آرام مشغول خوردن آن شوید و درکنار یکدیگر از طلوع خورشید لذت ببرید ...

و یا زمانی را برای صرف شام تعیین کنید و بازو به بازو هم به تماشان غروب خورشید بنشینید ...
2
با هم قرار بگذارید که به یک سمینار بروید ... برای مثال سمینار « آنتونی را بینز » می تواند شما را در بهتر ساختن روابط عاشقانه تان کمک کند .

3
مقداری کاغذ سر برگ دار تهیه کرده و روی آن بنویسید :

« صد دلیلی که بخاطر آنها تو را دوست دارم ...» وبه این ترتیب تمام عصر با با بیان کردن دلایل خود سپری کنید .



ملاقاتهای کلاسیک
1
شام و تماشای فیلم ...

توجه کنید :ابتدا فیلم را ببینید تا به این صورت با صرف شامتان تداخلی ایجاد نشود . به علاوه می توانید پس از صرف یک شام بسیار عالی در فضایی بسیار

آرام ، دربارة فیلم به بحث بپردازید .
2
شام و رقص ...

( اگر رقص بلد نیستید ، کلاس رقص را فراموش نکنید ... )

گذاراندن کلاس رقص ماهها شما را به خودش مشغول خواهد کرد و شما را به رقص در کنار همسرتان وامی دارد ...
3
یک دوچرخة دونفره ...
4
پیاده روی در کنار ساحل ...
5
قدم زدن در پارک ...
6
منظره : دریاچه ...

تجیزات : یک قایق...

ویژگیها : شما و همسرتان ...



ملاقات در کلاسها

1
یک نوازندة ماهر پیانو استخدام کنید تا هر هفته یکبار به خانة شما بیاید و برای شام عاشقانه تان به آرامی پیانو بنوازد .
2
برای یک عصر خاطره انگیز ، اتومبیل گرانقیمتی اجاره کنید ، سپس لباس بپوشید و با هم به گردش بروید ... اما نباید در جایی توقف داشته باشید و حتماً

باید چندساعتی در کنار هم رانندگی کنید ، نوشیدنی بنوشید و مناظر اطراف را تماشا کنید .
3
یک روز خود ره به چشیدن طعم نوشیدنی ها بگذرانید ... در تک تک مغازه ها کمی نوشیدنی بنوشید ... این نوع سرگرمی ها شما را مفتون خود کرده وبرای

سالهای آتی مجذوب خود خواهد ساخت .
4
در کنار هم تمامی شهرهای کشورتان را از نزدیک ببیند .



استراتژی هایی برای خلق ملاقاتهای عاشقانه
1
شما می گوئید که فقط برای ملاقاتهای عاشقانه وقت ندارید ؟ ... یکی از بزرگترین دزدهای زمان تلویزیون است ... این تجربه را آزمایش کنید ... فقط برای

یکماه تلویزیون را کنار بگذارید ، شرط می بندم که کمبود وقتتان از بین خواهد رفت ...
2
عشق راست دستها بر علیه چپ دستها ...! کدامیک شیوة شماست ؟ ... دسات دستها خلاق ، با احساس و نو آورند ، چپ دستها نیز منطقی ، جزیی

نگر و با افکاری سازماندهی شده هستند .

- راست دستها می کوشند تا درخلق تجربیات ، حالات و خاطرات به خوبی عمل کنند . آنها عاشق دیدن فیلمهای عاشقانه در سینما ، صرف یک شام عاشقانه

و نوشتن یادشتهای عاشقانه هستند .

- چپ دستها می کوشند تا دربرنامه ریزی ، طراحی و ساماندهی خوب عمل کنند . آنان مهمانیهای باشکوهی بر پا می کنند ، هرگز روز سالگرد ازدواج را به

دست فراموشی نمی سپارند و پیش از فرا رسیدن هر مناسبتی هدیة آنرا تهیه می نمایند



چند نکته مفید

چند نکته مفید

نان زندگی کن که وقتی فرزندانت در مورد عدالت،توجه و راستی فکر میکنند به یاد تو بیفتند

ببخش همه لباسهایی را که در طول سه سال گذشته نپوشیده ای به مستمندان

شجاع باش و حتی اگر شجاع نیستی به آن تظاهر کن. هیچ کس نمیتواند

تفاوتی بین آنها قایل شود

شوخی کن و لطیفه بگو اما برای سرگرمی و تفریح،نه برای آزار و اذیت دیگران

هیچ گاه سالگرد ازدواجت را فراموش نکن

در حد توان مالی و زمانی خود از یک موسسه خیریه حمایت کن

به فرزندانت نشان بده که به آنان اعتماد داری

شریک زندگیت را با دقت انتخاب کن زیرا 90 د صد خوشبختی تو به این تصمیم بستگی دارد

از بکار بردن عبارتهای طعنه آمیز خودداری کن

به خلوت فرزندان خود احترام بگذار و قبل از ورود به اتاقشان در بزن

گوش دادن را بیاموز گاهی اوقات فرصتها بسیار آهسته در میزنند

هیچ گاه به مقدسات بی حرمتی نکن

اجازه نده تلفن در لحظات مهم زندگیت خللی ایجاد کند. اگر تلفنی وجود دارد فقط برای آسایش و راحتی توست

برنده و بازنده خوبی باش

- هنگامی که خستگی و افسردگی را در صورت کسی میبینی هرگز آنرا به زبان نیاور

در خلوت انتقاد کن

هیچ گاه تحت تاثیر نخستین برخورد خام نشو

برای پیروزی در جنگ اصلی، شکست در نبردهای کوچک را مشتاقانه بپذیر

به قولت پایبند باش

سخن بزرگان

آخرین سخنان برخی بزرگان پیش از مرگشان

با نگاهی به زندگی‌نامه‌ی شاعران، نویسنده‌ها و هنرمندان جهان؛ افرادی که از میان آن‌ها با خودکشی جان سپرده‌اند، شگفت‌زده خواهیم شد بزرگانی چون «ارنست همینگوی»، «ویرجینیا وولف»، «صادق هدایت» و... برخی از این افراد پیش از مرگ یادداشت خودکشی از خود به جای گذاشته‌اند که بخش‌هایی از این یادداشت‌ها و نحوه‌ی خودکشی نویسندگان آن‌ها را می‌خوانیم

فردی پراینز ، ‌٢٢ ژوئن ‌١٩٥٤ – ‌٢٩ ژانویه ‌١٩٧٧، کمدین بازی در فیلم مرد و چیکو
مشکلات ناشی از افزایش وزن و دورگه بودن‌اش باعث احساس تنهایی و بیگانگی‌اش بود. با وجود یادداشت خودکشی پرایز، علت مرگ زودهنگام او؛ شلیک تصادفی گلوله ناشی از مصرف قرص‌های افسردگی «کوالد» گزارش شد

آن گاه که دیگر من از دنیا رفته‌ام، ماه زیبای آرویل موهای خیس از باران‌اش را پریشان می‌کند و تو دل‌شکسته بر روی پیکر بی‌جان من خم می‌شوی و من اهمیتی نمی‌دهم. چرا که می‌خواهم در آرامش به‌سر برم؛ به‌سان درختان سرسبز، هنگاهی که قطرات باران شاخه‌های نازک‌شان را خم می‌کند و من ساکت‌تر و سنگ‌دل‌تر از اکنونِ تو خواهم بود



سارا تیسدیل ‌١٩٣٣- ‌١٨٨٤ شاعره‌ی آمریکایی، متولد سنت‌لوئیس
وی چندین جلد کتاب شعر شامل «هلن از تروی» و «رودخانه‌های در راه دریا» از خود به جای گذاشته ‌است. اشعار تیسدیل بسیار ظریف، احساسی و شخصی هستند
او بسیار احساساتی و گوشه‌گیر بود و سرانجام در ‌٤٨ سالگی پس از نوشتن یادداشت خودکشی‌اش خطاب به عاشقی که ترک‌اش کرده ‌بود، خود را غرق کرد



کرت کوبین ‌٢٠ فوریه ‌١٩٦٧- ‌٨ آوریل ‌١٩٩
خواننده‌ی اصلی گروه نیروانا که در تمام دوران کودکی‌اش بیمار و مبتلا به برونشیت بود. جسد کرت را یک برق‌کار که برای نصب سیستم امنیتی به خانه‌ی او رفته ‌بود، پیدا کرد. وقتی کسی در را به روی برق‌کار باز نکرد، او از پنجره به داخل خانه نگاهی انداخت. تا قبل از این که لکه‌های خون را کنار گوش جسد ببیند، فکر می‌کرد آن چه روی زمین افتاده ‌است یک عروسک چوبی است وقتی پلیس در خانه را شکست، هنوز اسلحه در دست کرت به سمت چانه‌اش نشانه رفته ‌بود. یادداشت خودکشی او که ـ با جوهر قرمز نوشته‌ شده ‌بود ـ کمی آن‌سوتر روی پیشخان آشپزخانه قرار داشت



جون اریک هکسوم ‌٥ نوامبر ‌١٩٥٧- ‌١٨ اکتبر ‌١٩٨٤
هنرپیشه‌ی نقش فیناس باگ در فیلم «مسافران» در مقابل مینو پلوس. آن چه از هکسوم به جای مانده دقیقا یک یادداشت خودکشی نیست. ولی از ادبیات ارزشمندی برخوردار است؛ مرگ هکسوم بر اثر یک تصادف در هنگام بازی در سریال تلویزیونی «مخفی‌کاری» رخ داد. آن جا که هکسوم می‌بایست با یک تفنگ مشقی به سر خود شلیک می‌کرد. ضربه‌ی ناشی از شلیک گلوله‌ی مشقی باعث شکسته‌شدن بخشی از جمجمه‌ی هکسوم و فرو رفتن استخوان‌های خرد شده به مغز وی شد؛ او شش روز بعد از این حادثه درگذشت

احساس می‌کنم باز به یکی از حمله‌های دیوانگی‌ام نزدیک می‌شوم. دیگر نمی‌توانم به این وضعیت وحشتناک ادامه دهم؛ این بار بهبود نخواهم یافت صداهایی در سرم می‌شنوم و نمی‌توانم روی نوشته‌هایم تمرکز کنم. تاکنون مبارزه کرده‌ام ولی دیگر نمی‌توانم



ویرجینیا وولف١٩٤١- ‌١٨٨٢
نویسنده‌ی صاحب‌نام انگلیسی که سبک جدیدی را در رمان‌نویسی آغاز کرد. وولف تعداد زیادی مقاله‌ی فمینیستی نوشته‌است. «اگر قرار باشد یک زن داستان بنویسد، باید پول و اتاقی از آن خود داشته باشد
وولف جیب‌هایش را از سنگ پر کرد و خود را در رودخانه‌ی اوز، نزدیک خانه‌اش در ساسِکس غرق کرد


سرجی اسنین ١٩٢٥- ‌١٨٩٥
شاعر روس که خود را از لوله‌های آب گرم سقف اتاقش حلق‌آویز کرد. روز قبل از آن، شعر خودکشی‌اش را با خون خودش نوشت

«دنیای عزیز! دارم ترک‌ات می‌کنم؛ چون حوصله‌ا‌م سر رفته. فکر می‌کنم به قدر کافی زندگی کرده‌ام و می‌خوام تو رو با همه‌ی نگرانی‌هات ترک کنم موفق باشی

جورج ساندرز ‌١٩٠٦- ‌٢٥ آوریل ‌١٩٧٢
هنرپیشه‌ی فیلم‌هایی چون «تصویر دوریان گرِی»، «شبح و خانم مویر» و «همه چیز درباره‌ی ایو» صدای «شِر خان» در انیمیشن «کتاب جنگل» شرکت دیسنی
با مصرف تعداد زیادی قرص خواب خودکشی کرد



هارت کرین ١٩٣٢- ‌١٨٩٩
از تاثیرگذارترین شاعران مدرنیست آمریکایی. با رفتارهای آزارنده و مخرب (حملات ناگهانی خشم، زیاده‌روی در نوشیدن الکل، بی‌بند و باری ) در سن ‌سی و دو سالگی خود را از عرشه‌ی کشتی به خلیج مکزیکو انداخت؛ جسد کرین هیچ‌وقت پیدا نشد


لوپ ولز ١٨ جولای ‌١٩٠٨- ‌١٣ دسامبر ‌١٩٤٤
هنرپیشه‌ی پرشور مکزیکی؛ با سابقه‌ی کار در چند تئاتر کمدی موزیکال که به کارش در سینما منجر شد. ولز در زمان زندگی‌اش در قریب به ‌٥٠ فیلم بازی کرد؛ ولی هیچ‌گاه نتوانست به ستاره‌ای که همیشه آرزویش را داشت تبدیل شود
ولز با خوردن تعداد زیادی قرص‌ خواب‌آور خودکشی کرد

آینده، تنها پیری است و بیماری و درد... من باید در آرامش باشم و این تنها راه است



جیمز ویل ‌٢٩ مه ‌١٩٥٧- ‌٢٢ جولای ‌١٨٩٣
کارگردان فیلم‌هایی چون «فرانکنشتین»، «عروس فرانکنشتین» و «مرد نامرئی» در اوایل دهه‌ی ‌٤٠ پس از رونق افتادن فیلم‌های ترسناک در هالیوود فیلم‌سازی را ترک گفت
بعدها در فیلم «خدایان و هیولاها» (‌١٩٩٨) سِرایان مک‌کلان به ایفای نقش ویل پرداخت. ویل با نوشیدن مقدار زیادی الکل، پریدن در استخر خانه‌اش و کوبیدن سرش به کف استخر خودکشی کرد





یک قدم تا رویاهایتان

یک قدم تا رویاهایتان

حتما تا حالا برات پیش اومده که چیزی رو از ته دلت و با تمام وجودت بخوای. آرزویی که ذره ذره وجودت نیاز به داشتنشو فریاد می زنه. همون آرزویی که دلت به خاطرش می تپه . به امید رسیدن بهش نفس می کشی , تو رویاهات همیشه دنبالشی. همون که دلیل زنده موندنته . همون رویایی که بزرگترین امیته . قشنگترین رویا ی تو رویای سوگلی تو بالاترین امیدت واسه زنده موندن بالاترین دلیلت واسه تلاش کردن. همون چیزی که اگه بدونی یک ساعت از عمرت مونده , تموم آرزوت اونه که بهش برسی .
خواستنی از جنس آتش اشتیاق , سوزان و ملتهب , مثه نیاز یه ماهی به آب برای حیات. عین نیاز زندگی به امید برای نبریدن و تلاش.حسی که تو رو به ادامه دعوت می کنه , تشویقت می کنه و بهت انرژی می ده. چیزی که برای خواستنش تردید نداری , اون طور می خواهی که نرسیدن بهش برات زجره , رنجه , عذابه, و رسیدن بهش واست بالاترین شوق و لذتی که می تونی تصور کنی. هر چیز نهایی داره , بهای خواسته تو چقدره؟ چه بهایی داره. بهای خواسته تو چقدره؟ چه بهایی واسه دریافت خواسته ات بپردازی ؟ از چه چیزارزشمند و عزیزی واسه رسیدن بهش می گذری و مایه می ذاری؟واسه رسیدن به همو ن رویای شیرینی که نمی تونی فراموشش کنی , نمی تونی جاشو با هیچی پر کنی . اون چیز مقدس و عزیزی که قلب و روح و جسم و تموم وجودت خواهش رسیدن به اون خواسته است. چند بار ناخواسته تو محاصره ابرهای تیره تردید و نا امیدی صدای تو گوشت زمزمه کرده , افسوس ,حیف که نمی شه , کاش ممکن بود, اما ممکن نیست. همون صدایی که گاهی جرات تلاش و تجربه ثمره تلاشتو ازت می گیره.و یه روز ممکنه به خودت بگی و ببینی , تحت تاثیر اون صداها نا خوانده , تو از یاد بردی . خواستنی که از عمق وجود باشه , نتونستن و نشدن سرش نمی شه , مگه بچگی هاتو از یاد بردی, که وقتی یه عروسک یا یه ماشین پشت ویترین اسباب بازی فروشی چشمتو می گرفت هیچ منطقی پاهای معصومت واسه گذشتن از اون خواسته مردد نمی کرد.
تو اون عروسک یا ماشین رو می خواستی , اون طور می خواستی که هیچ منصرف نمی شدی. اون طور پاش وامی ستادی که صاحب اول و آخرش فقط خودت بودی!
چطوری اون لحظه نمی شه و نمی تونم و حالا بعدا پدر و مادرت رو نمی فهمی و قبول نمی کردی؟
اون طور اونو نی خواستی که نشدن برات بی معنی بود. تکان نخوردن و سفت و سخت استادن و پافشاریت جلوی اون اسباب بازی تا لحظه که بهش برسی رو از یاد بردی؟چطوری یادت رفته خواستن, نتوانستن رو نی پذیره, اشتیاق رسیدن به یه آرزوی قلبی نتونستن و نشدنو نمی فهمه , خواستن فقط یه معنی داره اونم توانستنه؟!!چطور شد که امروز ما بدون این که متوجه بشویم. نخواستن رو با نتوانستن عوضی گرفتیم؟ چون به درستی پی نبردیم اون جا که نتوانستیم به سبب این بود که واقعا نخواسته بودیم. اگر فقط بخوای و باور کنی که بهش می رسی کل قانونمندی های کائنات همسو با تو می شه.خواستن به تو نیرو و انرژی می ده که تموم درهای بسته رو به روت باز می کنه و تو رو با تلاشی تجهیز می کنه که با قدرتی عظیم فقط رو یه نقطه متمرکز شده که بی شک تو رو به کامیابی می رسونه مهم ایمان و اعتقادت به خواستته , خواستن رویایی که فکر رسیدن بهش , عشق و تقلا و تلاش رو در تو زنده و صد برابر می کنه همون که تو رو مشتاق تلاش می کنه.
اگه چیزی که تو رو به تلاش کردن تشویق می کنه همون شعله داغ اشتیاقه , دیگه هیچ مانعی تو رو نمیترسونه , هیچ نگرانی دلت رو نی لرزونه , همه خواسته هات توی یه هدف جمع می شه او هدف اولویت اول و شماره یکی که همه چیز تابع اونه. و اگه چیزی هست که این جور می خوایش و این قدر برات عزیزه هیچی مانع رسیدنت به اون نمی شه.هیچ قدرتی تاب ایستادن مقابل خواسته قلبی تورو نداره. اگه عشقت به آرزو و هدفت در اون حد متعالی و بالای خودشه , اگه آرزوی رسیدن به خواسته ات اون طور تو رو بی تاب و بی قرار می کنه که شب و روز بهش فکر می کنی , از همین حالا تو رو می بینم که به خواسته ات رسیدی و اگه بهش نرسی مقصر فقط خودتی.هر چه خواسته تو متعالی و بزرگ تر باشه باید بهای بیشتری روی براش بپردازی پس اگه به خواسته ات نرسیدی یا اون قدر برات ارزش نداشت و نمی خواستیش که همپای بهاش براش خرج کنی و سختی و رنجش را واسه رسیدن به گنجش به جون بخری یا تو روزمرگی و بطالت زیر خروارها یاس و ترس دفنش کردی و واسه تبرئه خودت وقتی یادش افتادی فقط سری از افسوس تکان دادی و گفتی افسوس که رویای من شدنی نبود. یادت باشه هیچ قدرتی غیر از خودت نمی تونه مانع رسیدن به خواسته هات بشود. وقتی با بی رحمی به نا امیدی و یاس اجازه می دی رویا تو را ازت بدزده و با خودش ببره وقتی خودت واسه دفاع از رویات جلوی ترس هات نمی استی از کی توقع داری برات این کار رو بکنه ؟ وقتی اون خواسته برات اون قدر ارزشمند نبوده که بهای لازم رو بپردازی چطوری توقع داری اونو به رایگان و به سادگی به دست بیاری و به سادگی طعم شیرین رسیدن به آرزوی قلبیتو بچشی؟
و چه غم انگیز است کهیه عمر فقط به خاطر ترس تو زندگی در جا بزنی که اصلا دوستش نداری , اون زندگی ای که با روحیات و خواسته ات تو هیچ تناسبی ندارد و فقط به خاطر این که جسارت ترکشو نداری به خاطر این که جسارت کنار گذاشتن ترستو از یاد بردی و به طعم تلخ اشتباه عادت کردی تحملش می کنی.کی یادت داد معنی زندگی محدود به تکرار عادت هاست؟ اخرش چی؟ جاذبه این تکرارهای بی اراده حداکثر تا چند سال دیگه دوام دارد؟ بالاخره تاریخ انقضا اونم می رسه؟ گاهی به سبب ترسی که بهش چسبیدیم حتی متوجخ نیستیم ترس از یه اتفاق ممکنه خیلی وحشتناک و زجر اور رخداد اون اتفاق باشه و مثه یه عمر تحمل رنج واقعی به خاطر ترس از رنج احتمالی اینده کسی چه می دونه اگه با تموم وجودت برای رسیدن به رویات تلاش کنی چی پیش می آید؟ یه نگاه به دیروزت بنداز, اگر راضیت کرد جا پای دیروزت بذار اگه غمگینت کرد , اگه اون قدر رنجت می ده که حتی دلت نمی خواد به مرورش برپردی دیگه اشتباه دیروز رو تکرار نکن.
اگه دیروز و امروز و فردات تو سیاهی و غم و غصه مثل همن , کوتهی از خودته که هنوز به خودت نیومدی و هوشیار نشدی و نخواستی و فقط نخواستی تا بتونی به بهترین ع تغییرش بدی زندگی بی لطفی که فقط از سر عادت به تکرارش ادامه مشغولی ارزش زندگی کردن داره؟تنها فاصله تو با بزرگ ترین رویا ها و عزیزترین آرزوها ت فقط خواست و اراده خودته! چ.ن خواسته عمیق و قلبی تو به پشتوانه بیشترین تلاشت عامل شکوهمندترین تغییرات مثبت زندگیته تا کی نرسیدن به آرزو های قشنگتو گردن نتونستنی ها می ندازی ؟ کافیه با خودت روراست باشی کلاهتو قاضی کنی ببینی نخواستی یا نتونستی